تداعی، آزاد
به حجم اخبار متفاوتی که در طول روز می شنوم و میخوانم
فکر میکنم. به تأثیر این همه حرف متفاوت و متناقض و سطحی و به قول «نفیسه
مرشدزاده» حرفهای زندگی نشده، که معلوم نیست از کجا سروکلهشان پیدا
میشود. به سرم فکر میکنم که پر از صداست. به خبر کشف حجاب این بازیگر و
مهاجرت آن ورزشکار، به «هضم شدن در معده آزمند اجتماعات بیگانه» به تجاوز
گروهیای که در دست بررسیست، به فیلتر شدن تلگرام، به برجام، به گریز
آناتومی، به هدایت و گلشیری، به مرشد و مارگریتا، به اعترافات روسو، به تو
فکر میکنم!
فرزانه طاهری گفته داستان نویسان
ما دچار فقر تجربهاند، به فقر تجربه فکر میکنم به فقر به تجربه! به
تجربهی فقر. روسو گفته پولی که در جیبمان است وسیلهای برای آزاد بودن
است، پولی که به دنبالش هستیم وسیله بردگی. به پول فکر میکنم به اسارت
به بردگی. محدثه گفته وبلاگت را بهروز کن، من گفتهام وقت ندارم. به
وبلاگ فکر میکنم به دلنوشته، فرزانه طاهری گفته حوصله خواندن دلنوشته
ندارد، من هم حوصله خواندن شازده احتجاب را ندارم، یک، یک مساوی! به شازده
احتجاب فکر میکنم به تأثیر هدایت و گلشیری بر ادبیات داستانی، به بحث
امروزمان بر سر تأثیر هدایت و گلشیری! به ادبیات داستانی، به جمال
میرصادقی... به فرق میان داستان و خاطره فکر میکنم، به سردار همدانی، به
مصاحبه، به تهران ... به تو فکر میکنم!
به
خواندن یک کتاب عاشقانه و یک مجله زرد فکر میکنم به دیدن یک سریال آبکی
کرهای به «گو جون پیو» به عموشلبی فکر میکنم به قطعه گم شده به مثلثهای
نوک تیز که میخواستند نقش قطعه گمشده دایره را بازی کنند... به بازی فکر
میکنم به کلش به کندی کراش به هفتاد دو ساعت صبر کردن برای گذر از مرحله
صدو ده به صدو یازده، به هفتاد دو فکر میکنم، به صبر به گذر، گذر از کربلا
به شام ... به تو فکر میکنم!
ممنون که نوشتی...