در اندرون من خسته دل، کسانی زندگی میکنند. مثلا یک مشاور درون دارم که بالغ، عاقل، با معلومات و باتجربه است. حرفهای خوبی میزند. راهکارهای کارایی ارائه میدهد و ساعتها با من درمورد اتفاقات زندگیام وارد بحث و تحلیل و تفسیر میشود. این است که زیاد نیاز به مشاور را تا به حال احساس نکردهام. تقریبا گمان میکنم مشاور درونم هرچیزی را که باید، میداند و درک صحیحتری نسبت به من و شرایطم دارد، درکی که هیچ مشاور و روانشناس دیگری محال است به آن دست پیدا کند. این عدم احساس نیاز از ترکیب کمی خودشیفتگی به علاوه دوست نداشتن و بیاعتمادی به مشاورها ناشی شده است. البته این دلیل نمیشود که من به دلیل حضور مشاور باتجربهی درونم همیشه عاری از خطا عمل کنم و بهترین تصمیمات را بگیرم، چون علاوه بر مشاور درون، یک خر درون هم دارم که گاه مشاور را مغلوب میکند. خر درون موجود بدی نیست، به زعم من برای هر زندگیای لازم است، خر درون زندگی را از کسالت بیرون میآورد و به انسان جرئت ریسک کردن، کمی وقاحت عزیز و مقادیری دل را بزن به دریا، میدهد. خر درون باعث میشود نیم ساعت مانده به تحویل پروژه، لپتاپ را خاموش کنی و بروی برای خودت پیتزا درست کنی، یا ترغیبت میکند دل به دریا بزنی و ماشینت را که عصای دستت هست بفروشی و با پولش مغازه باز کنی، خر درون زمانی که با مخ به زمین خوردهای و تمام تنت کوفته شده، قاهقاه و هرهر شروع به خندیدن میکند و تشویقت میکند که با وجود جیبی که تارعنکبوت بسته، با آخرین موجودیات بزنی به جاده و خوش بگذرانی. خر درون موجود دوست داشتنی و خریست. کسانی که خر درونشان را کشتهاند آدمهایی هستند که مقررات درونشان بر آنها حکومت میکند و اجازه گردش تا نزدیکی مرز قوانین درونی را هم به آنها نمیدهند. من یک نفر را میشناسم که از وقتی شناختمش هرچیز درونی داشت به جز خر درون، این اواخر معتقد بود قلبش از عقلش عقب افتاده، من فکر میکنم نیاز به خردرون در وجودش غوغا میکند. خر درونی که به آدمها اجازه میدهد عاشق شوند.
علاوه بر مشاور و خر، یک پرسشگر و یک پاسخگوی درون دارم که محکمه درونی را خیلی خوب اداره میکنند. درست مثل مناظرههای انتخاباتی که قبل از انتخابات از تلوزیون پخش میشود، هر حرکت و رفتاری باعث پرسیدن یک «چرا؟» و «که چی؟» از سمت پرسشگر درون میشود. پاسخگو هم مثل مشاور گاه غالب است و گاه مغلوب.
کسان دیگری هم در وجود من زندگی میکنند که اصلا راضی نیستند ازشان نامی برده شود. در هر صورت مشاور درونم با اینکه دلش نمیخواهد و میترسد بدآموزی داشته باشد، توصیه میکند خر درونتان را جدی بگیرید و زیادی هم به پرسشگر درون رو ندهید...