قبل از طلوع ...

رمز عبور

جمعه, ۳۰ مرداد ۱۳۹۴، ۰۱:۰۳ ب.ظ

همان اول کار ازمان قول گرفته بودی که حواسمان را بدهیم به پشت‌پرده، خواسته بودی دستمان را بگیری و عبورمان بدهی از پرده‌ها، حجاب‌ها و ظواهر. دلت سوخته بود که چشم بدوزیم به دیوارهای گلی و پوسیده و پرده‌های ضخیم! گفته بودی کارهای مهم‌تری هست برای انجام دادن، نخواستی دست‌وپا بزنیم برای ذره‌ای آرامش و دلتنگ بشویم برای لکه‌ای آسمان و همه‌ی راهها را اشتباه بدویم و آخرش با پاهای تاول زده در حسرت بمانیم و بمیریم. همان اول کار ازمان قول گرفتی که اگر می‌خواهید رمزها را بدانید باید «یومنون بالغیب» باشید و ما دائم یادمان رفت که رمز عبور اول چه بود، هرگاه که چون و چرا کردیم و دلخسته شدیم از ماندن و پوسیدن، دچار فراموشی بودیم. یادمان رفته بود پشت پرده خبرهایی هست و برای رسیدن به دیگر رمزها اول باید ایمان بیاوریم به رمز اول ... «یومنون بالغیب» 


پ.ن: الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ وَیُقِیمُونَ الصَّلَاةَ وَمِمَّا رَ‌زَقْنَاهُمْ یُنفِقُونَ / آیه 3 سوره بقره

موافقین ۳ مخالفین ۰ ۹۴/۰۵/۳۰
مریم

نظرات  (۱)

باشد بنای خیری

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی