قبل از طلوع ...

درباره‎‌ی «چشم‌هایش»

شنبه, ۳ مرداد ۱۳۹۴، ۰۳:۵۴ ب.ظ

خطر لو رفتن داستان وجود دارد!


«عشق پنهانی، عشقی که انسان جرئت نمی‌کند هرگز با هیچ‌کس درباره‌ی آن گفتگو کند، به زبان بیاورد، به هر دلیلی که بخواهید ـ از لحاظ قیود اجتماعی، از نظر طبقاتی، به سبب اینکه معشوق ادراک نمی‌کند و به هر علت دیگری، آن عشق است که درون آدم را می‌خورد و می‌سوزاند و آخرش مانند نقره‌ی گداخته شفاف و صیقلی می‌شود» ـ از متن کتاب ـ


cheshmhayash


پس از پشت گوش انداختن هزارباره، و حسرت خوردن‌های بی‌فایده که آخر چرا من «چشمهایش» را نمی‌خرم، چرا من «چشم‌هایش» را نمی‌خوانم! بالاخره موفق به خواندن این رمان شدم.
«چشم‌هایش» را بزرگ‌علوی در سال 1331 نوشته است و به قول خودش «نزدیک بود که سری توی سرها دربیاورد»! آنچه که درباره بزرگ‌علوی می‌گویند این است که او جزء بنیانگذاران حزب توده بوده است و تمایلی هم به فلسفه مارکس داشته. بزرگ‌علوی در رشته روانشناسی و علوم تربیتی تحصیل کرده و در روانشناسی به نظریات فروید علاقه‌مند بوده است. در پایان رمان چشم‌هایش یک فصل کوتاه از زبان نویسنده آورده شده که به شرح داستان نویسندگی‌اش پرداخته و این‌که چرا نتوانسته به زعم خودش نویسنده بزرگی شود و از آشنایی‌اش با صادق هدایت و تأثیری که از او می‌گرفته گفته است. اگرچه که خودش می‌گوید: «من برای هدایت احترام زیادی قائل‌ام و سبک کار او را دوست داشتم؛ اما تصورات و آمال او را نمی‌پذیرم و از او تقلید نمی‌کنم.»
 به هر حال آنچه که بیش از هرچیزی مرا به خواندن رمان جذب کرد، نام کتاب بود. بله «چشم‌هایش» نام ایده‌آل و جذابی برای یک رمان است و من دوستش دارم. اگرچه که ممکن است کمی تین‌ایج‌وار به نظر بیاید.
تم داستان عشقی، سیاسی است. از آنجا که بزرگ‌علوی، جزء منتقدین حکومت و از فعالین سیاسی زمان خودش بوده، بسیار طبیعی است که سیاست و انتقادهایش را در لابه‌لای رمانش آورده و زمینه و بستری را که قرار است یک داستان رمانتیک در آن نقل شود، بستری سیاسی در نظر گرفته. داستان از ابتدا از زبان یک ناظم مرد، نقل می‌شود و خیلی ماهرانه اواسط داستان راوی عوض می‌شود و روایت‌ را از زبان شخصیت زن و قهرمان داستان می‌خوانیم. زنی که به واسطه زیبایی و ثروت و شرایط خانوادگی‌اش در صدر جامعه‌ی خودش قرار گرفته و همواره مورد توجه مردان و طرف حسادت زنان است و اگر چه که در خوش‌گذرانی کم نمی‌گذارد اما به واسطه آشنایی‌اش با یک «نقاش» به اسم استاد ماکان، زندگی‌اش و دغدغه‌هایش متحول می‌شود و اهداف و خواسته‌هایش از آن همه خوش‌گذرانی به سمت و سویی دیگر متمایل می‌شود که شاید قوی‌ترین دلیل در این تحول «عشق» است.
در «چشم‌هایش» با شخصیت‌های متفاوتی روبه‌رو هستیم، مبارزین سیاسی، افراد خوش‌گذران، سرسپردگان حکومت دیکتاتوری و ... علوی در بیان و توصیف شخصیت آنها خیلی خوب عمل کرده. خاصه در شخصیت‌سازی «فرنگیس» قهرمان زن داستان، و توصیف حالات و روحیات و خواسته‌ها و خوش‌آمدهای یک زن! که انتظار می‌رود از توان یک نویسنده مرد خارج باشد. اما بزرگ‌علوی خیلی خوب آن را درآورده. درباره تعلیق کتاب و این که خواننده برای کشف راز زندگی استاد نقاش و رار و رمز تنیده شده در تابلوی نقاشی «چشم‌هایش» تا پایان کتاب را یک‌سره و بی‌وقفه می‌رود نیز، یکی از نکات قوت رمان است.
خواندن رمان خالی از لطف نیست. من که دوستش داشتم و لذت بردم از پایان‌بندی و اتفاقات و دیالوگ‌ها و مونولوگ‌هایی که در رمان وجود داشت.

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی